TOO_24

غم تنها ترین تنهای دنیا  

 تویی زیباترین زیبای دنیا

تو مثل امید یک قناری

 قراری بر دل هر بی قراری

منم یلدای بی پایان عاشق

 تو بودی مرحم زخم شقایق

تویی لالایی خواب خوش آواز

 بالم را مشکن در اوج پرواز

نگاهت را می پرستم ای نگارم

فدای تار مویت هر چه دارم

TOO_23

شبی آرام بود و من
چون همیشه غرق رویایت
دو چشم عاشقم را دوخته بر آسمان
من امشب انتظار بودنت را می کشم
کاش من عطر قدومت را میان این نسیم مملو از گریه
میان ابر های مملو از فریاد رعد و برق یا باران
کاش من عطر قدومت را دوباره می چشیدم

TOO_22

گرچه نزدیکی ولی دوری ز من
گرچه روحی تو ولی دوری ز تن
اگرچه می‌خواهی تو را بر تن کنم
جامه‌ای لیکن نه همچون پیرهن
گرچه تو مست و خرابم کرده‌ای
خود بیا بر پیکرم حد را بزن
گرچه جان دادم ز هجرت همچو شمع
باز شور عشق تو دادی بدن
گرچه ویران کرده‌ای قلب مرا
لیک پرنور است این بیت‌الحزن
گرچه می‌خواهم که فریادت کنم
مُهرِ خاموشی است بر لب‌های من

TOO_21

تنها و خسته بودم، در خود شکسته بودم
در خلوتم نشستم، زان سان گسسته بودم
احساس می‌نمودم، دیگر کسی نیاید
در حجم کوچک دل، آنجا که بسته بودم
هر لحظه بی‌تبسم، هر روز بی‌تکاپو
در ژرفنای پوچی، بی‌تو نشسته بودم
ناگاه آمدی تو، بی‌ترس و بی‌هیاهو
بشکست قفل این در، دربی که بسته بودم
زان پس دلم برایت، بس عاشقانه می‌زد
گفتم گریزم از تو، دیدم که رسته بودم
دیگر خبر ندارم، از خود چو آمدی تو
در آن نگاه نابت، قابی شکسته بودم
دانم که جز فراغت،‌ طرفی دگر ببندم
اما چه غم که دم را با تو خجسته بودم
دست و قلم فدایت، چشمم به زیر پایت
چشمی که در دو چشمت مشتاق بسته بودم
کوبیدن در تو گرچه دراز دستیست
گر کوفتم بر این در، تنها و خسته بودم

TOO_20

چشمهایم سوگواران دلی بی کینه اند

درسرند اما تو گویی در دل و در سینه اند

سینه مالامال اندوه کسان و نا کسان

در پی یک منظر از بی رنگی آیینه اند

آینه زنگار دارد گو می صافی کجاست

ای دریغ این تاکها هم خود خمار آیینه اند

دستهایم مهربان بودند با هر نارفیق

آه اما دستهایم خسته و پر پینه اند

میوه دارد باغ عالم آری اما حیف حیف

میوه های قسمت ما میوه ای گندیده اند

عالمی را شهریاری داشتیم و شهپری

عالم ما را به یکباره ز ما دزدیده اند

TOO_19

تو ای زیباتر از خورشید زیبایم ..
تو ای والاترین مهمان دنیایم ..
بدان آغوش من باز است ..
شروع کن یک قدم با تو ..
تمام گامهای مانده اش با من ... 

دوستت دارم@#

TOO_18

در پس دیواری دور از این خلوت شب

زیر یک بوته نیلوفر وحشی قشنگ

که نگاهش پر از حادثه است

گونه از آتش شرم سرخ وسر اندر دو کفش

پنهان است

با تو در خلوت تنهائیها به همه می گویم

که ترا می خواهم

TOO_17

باز بیا باز بیا دلبر طناز بیا

دور مرو دیر مرو خسته مشو باز بیا

راحت جانم همه تو تاب و توانم همه تو

راز نهانم همه تو همدم و همراز بیا

چشم و دلم خانه تو دل همه دیوانه ی تو

مست ز پیمانه تو مست سرانداز بیا

نور چراغم همه تو حسرت و داغم همه تو

جلوه ی  باغم همه تو سرو سرافراز بیا

شعر تویی شور تویی نام تویی نور تویی

خنده تویی سور تویی با دف و آواز بیا

عود منم رود منم درد منم دود منم

آنکه نیاسود منم دلبر دمساز بیا