TOO_31

ای ستاره ھا که از جھان دور
چشمتان به چشم بی فروغ ماست
نامی از زمین و از بشر شنیده اید
درمیان آبی زلال آسمان
موج دود و خون و آتشی ندیده اید
این غبار محنتی که در دل فضاست
این دیار وحشتی که در فضا رھاست
این سرای ظلمتی که آشیان ماست
در پی تباھی شناست
گوشتان اگر به ناله من آشناست
از سفینه ای که می رود به سوی ماه
از مسافری که میرسد ز گرد راه
از زمین فتنه گر حذر کنید
پای این بشر اگر به آسمان رسد
روزگارتان چو روزگار ما سیاست
ای ستاره ای که پیش دیده منی
باورت نمیشود که در زمین
ھرکجا به ھر که میرسی
خنجری میان پشت خود نھفته است
پشت ھر شکوفه تبسمی
خار جانگزای حیله ای شکفته است
آنکه با تو میزند صلای مھر
جز به فکر غارت دل تو نیست
گر چراغ روشنی به راه تست
چشم گرگ جاودان گرسنه ای است
ای ستاره ما سلام مان بھانه است
عشقمان دروغ جاودانه است
در زمین زبان حق بریده اند
حق زبان تازیانه است
وانکه با تو صادقانه درد دل کند
ھای ھای گریه شبانه است
ای ستاره باورت نمی شود
درمیان باغ بی ترانه زمین
ساقه ھای سبز آشتی شکسته است
لاله ھای سرخ دوستی فسرده است
غنچه ھای نورس امید
لب به خنده وانکرده مرده است
پرچم بلند سرو راستی
سر به خاک غم سپرده است
ای ستاره باورت نمیشود
آن سپیده دم که با صفا و ناز
در فضای بی کرانه می دمید
دیگر از زمین رمیده است
این سپیده ھا سپیده نیست
رنگ چھره زمین پریده است
آن شقایق شفق که میشکفت
عصر ھا میان موج نور
دامن از زمین کشیده است
سرخی و کبودی افق
قلب مردم به خاک و خون تپیده است
دود و آتش به آسمان رسیده است
ابرھای روشنی که چون حریر
بستر عروس ماه بود
پنبه ھای داغ ھای کھنه است
ای ستاره ای ستاره غریب
از بشر مگوی و از زمین مپرس
زیر نعره گلوله ھای آتشین
از صفای گونه ھای آتشین مپرس
زیر سیلی شکنجه ھای دردناک
از زوال چھره ھای نازنین مپرس
پیش چشم کودکان بی پناه
از نگاه مادران شرمگین مپرس
در جھنمی که از جھان جداست
در جھنمی که پیش دیده خداست
از لھیب کوره ھا و کوه نعش ھا
از غریو زنده ھا میان شعله ھا
بیش از این مپرس
بیش از این مپرس
ای ستاره ای ستاره غریب
ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم
پس چرا به داد ما نمیرسد
ما صدای گریه مان به آسمان رسید
از خدا چرا صدا نمرسد
بگذریم ازین ترانه ھای درد
بگذریم ازین فسانه ھای تلخ
بگذر از من ای ستاره شب گذشت
قصه سیاه مردم زمین
بسته راه خواب ناز تو
میگریزد از فغان سرد من
گوش از ترانه بی نیاز تو
ای که دست من به دامنت نمی رسد
اشک من به دامن تو میچکد
با نسیم دلکش سحر
چشم خسته تو بسته میشود
بی تو در حصار این شب سیاه
عقده ھای گریه شبانه ام
بر گلو شکسته میشود
شب به خیر 

********** 

دلم گرفته

TOO_30

زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با بنفشه ھا نشسته ام
سالھای سال
صیحھای زود
در کنار چشمه سحر
سر نھاده روی شانه ھای یکدگر
گیسوان خیس شان به دست باد
چھره ھا نھفته در پناه سایه ھای شرم
رنگ ھا شکفته در زلال عطرھای گرم
می ترواد از سکوت دلپذیرشان
بھترین ترانه
بھترین سرود
مخمل نگاه این بنفشه ھا
می برد مرا سبک تر از نسیم
از بنفشه زار باغچه
تا بنفشه زار چشم تو که رسته در کنار ھم
زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با ھمان سکوت شرمگین
با ھمان ترانه ھا و عطرھا
بھترین ھر چه بود و ھست
بھترین ھر چه ھست و بود
در بنفشه زار چشم تو
من ز بھترین بھشت ھا گذشته ام
من به بھترین بھار ھا رسیده ام
ای غم تو ھمزبان بھترین دقایق حیات من
لحظه ھای ھستی من از تو پر شده ست
آه
در تمام روز
در تمام شب
در تمام ھفته
در تمام ماه
در فضای خانه کوچه راه
در ھوا زمین درخت سبزه آب
در خطوط درھم کتاب
در دیار نیلگون خواب
ای جدایی تو بھترین بھانه گریستن
بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
ای نوازش تو بھترین امید زیستن
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام
در بنفشه زار چشم تو
برگھای زرد و نیلی و بنفش
عطرھای سبز و آبی و کبود
نغمه ھای ناشنیده ساز می کنند
بھتر از تمام نغمه ھا و سازھا
روی مخمل لطیف گونه ھات
غنچه ھای رنگ رنگ ناز
برگھای تازه تازه باز می کنند
بھتر از تمام رنگ ھا و رازھا
خوب خوب نازنین من
نام تو مرا ھمیشه مست می کند
بھتر از شراب
بھتر از تمام شعرھای ناب
نام تو اگر چه بھترین سرود زندگی است
من ترا به خلوت خدایی خیال خود
بھترین بھترین من خطاب میکنم
بھترین بھترین من
 

************ 

دلم گرفته