TOO_22

گرچه نزدیکی ولی دوری ز من
گرچه روحی تو ولی دوری ز تن
اگرچه می‌خواهی تو را بر تن کنم
جامه‌ای لیکن نه همچون پیرهن
گرچه تو مست و خرابم کرده‌ای
خود بیا بر پیکرم حد را بزن
گرچه جان دادم ز هجرت همچو شمع
باز شور عشق تو دادی بدن
گرچه ویران کرده‌ای قلب مرا
لیک پرنور است این بیت‌الحزن
گرچه می‌خواهم که فریادت کنم
مُهرِ خاموشی است بر لب‌های من

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:13 ب.ظ http://marvestan.blogfa.com

من گم شدم
بین حس بودن و نبودن
بین حیات و مرگ
بین گناه و معصیت
من گم شدم
در ظلمت شب بدون حضور تو
گفتی به تنهایی من دست نزن
من تنهاتر از انم که تنها بمونم
اما میدانی من اخر تنهاییم

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:29 ب.ظ http://marvestan.blogfa.com

دل گرفتگیها اگر مجالم دهد

میگویم قصه بیکسی را با خود

وحشت تنهایی اگر بگذارد

میروم تا آخر دیوانگی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:10 ق.ظ http://marvestan.blogfa.com

آرزویم برگ بیدی بود آن هم باد برد
هستیم ، شورم ، نشاطم ، عشقم از بنیاد برد
باغبانی کردمش تا غنچه بود
گل که شد ، زیبا که شد گلچین خوش بنیاد شد

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ق.ظ http://marvestan.blogfa.com

سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
تو را می سپارم به مینای مهتاب
تو را می سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می سپارم به رویای فردا
به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد
خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد